مهدی هاشمی در نامه ای که به حضرت آیت الله خامنه ای ارسال کرده بود ضمن ابراز ندامت از گذشته خود نوشته: تحلیل عکسالعملهای بیادبانهام در قِبال اعمال دلسوزانه و خدمات برادرانهی حضرت عالی، بسی دشوار است و از این بابت، عمیقا متأسف و شرمندهام.
به گزارش شبکه ایران به نقل از پایگاه اینترنتی فرارو، آیت الله محمدی ریشهری در کتاب «سنجه انصاف» که به بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران می پردازد و مربوط به دوران تصدی گری پست وزارت اطلاعات است، در 41 فصل به مباحث مختلفی از جمله «دیدگاه امام(ره) در مورد آیتالله منتظری قبل و بعد از تصمیم مجلس خبرگان، کشف خانه تیمی مهدی هاشمی، بازداشت مهدی هاشمی و اعتصاب آیت الله منتظری، شکایت آیت الله منتظری از وزارت اطلاعات، محاکمه مهدی هاشمی، اشتباهات آیت الله منتظری و...» پرداخته است.
در بخش ضمائم و پیوستهای این کتاب، نامه مهدی هاشمی به آیت الله خامنهای درج شده که حاوی نکات جالبی است، بخشهایی از این نامه بدین شرح است:
حضرت حجت الاسلام و المسلمین، استاد معظم جناب آقای خامنهای، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ـ دامت تأئیداته ـ
با اهداء گرمترین سلامها و ارادتهای خالصانه قبلی. نمیدانم با چه زبانی، شرمندگی درونی خویش را، از بیحرمتیها و ناسپاسیها و حقکشیای که نسبت به حضرت عالی روا داشتهام، ابراز دارم؟ واقعا تحلیل عکسالعملهای بیادبانهام، در قِبال اعمال دلسوزانه و خدمات برادرانهی حضرت عالی، بسی دشوار است و بفرموده: «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»، از این بابت، عمیقا متأسف و شرمندهام.
هنوز خاطره شیرین و دلپذیر نوازشها و محبتهای شما، که به انگیزهی رشد نیروها و استعدادها و خدمت به انقلاب اسلامی و جلب رضایت حق تعالی صورت میگرفت از خاطرم محو نشده و علیرغم اسائه ادب به ساحت حضرت عالی و کشیده شدن به برخوردهای خطی و قرارگرفتن تحت تأثیر هواهای نفسانی خویش، ولی همواره مجذوب آن جاذبههای معنوی و الهی بوده و باطنا خویشتن طغیانگر خویش را سرزنش میکنم.
اگر از تفتینهای برخی از افراد، که در جداسازی طیف دوستان ما از حضرت عالی تلاش میکردند، صرفنظر نمائیم، حقیقت مسلمی که این روزها باید به آن اعتراف نمایم این است که چنانکه خط هدایتی شما، بر اعمال و رفتار و افکار من استمرار مییافت، امروز به این بلای عظیم ـ که همه چیزم را در معرض انهدام و نابودی قرار داده است ـ مبتلا نمیگشتم؛ ولی افسوس و صد افسوس که شیطان نفس، تحت پوشش معادلات سیاسی، استعدادهای شکوفندهام را در چاه ویل خودمحوریها و خودپرستیها مدفون و از یک طلبه مستعدّی که میتوانست در زمینه مسائل صدور انقلاب، یک نیروی ناقابل و خدمتگذار باشد، انسانی گنهکار، متخلف و مفلوک ساخت و نه تنها او را، که طیفی عظیم از نسل جوان کشور را، به خط انحراف و افراط کشانید و نظام نوپای جمهوری اسلامی، که بر خون هزاران شهید به خون خفته این دیار مقاوم، استوار گشته را، از بابت تندرویها، خودسریها و ندانمکاریها و ... آماج تفرقهافکنیها، تضعیفها، جوسازیها قرارداد...
امروز در حالی که انگشت ندامت بر لب گرفته و خروش هولناک عذاب وجدان در گوشم طنین افکنده و دلهره بازتاب اخروی گناهان بر دلم سایه افکنده و اشک تأسف و تحسر، بر گونهام جاری است و در ظلمت ظلم بر خویش و ملت و انقلاب و کشور و رهبرم، همدم تاریکی و سکوت گشتهام و خرسندم که خداوند بزرگ توفیق را یارم ساخت، تا از کردههای زشت و مرموز خویش پشیمان و همان نیروها و انرژیها را که زمانی در جهت انحراف دوستان و مرتبطین، بسیج کرده بودم در راه بازیابی خطاها و زدودن امواج لغزش، کژیها و ناخالصیها به کار گیرم.
در خاتمه، ضمن عرض مجدد معذرت از بیادبیها، اهانتها، غیبتها، تهمتها، تضعیفها و درخواست عفو و اغماض از آن استاد معظم، به استحضار میرساند: از آنجا که در سالهای پس از خروج از سپاه، ارتباط غیرقانونی خویش را با برادرانی در آن نهاد و دیگر ارگانها حفظ نموده و سوء استفادههایی از برخی آنان صورت پذیرفته است، با ارسال لیستهای پیوستی، استدعا دارم مقرر فرمایید مسئولین مربوطه، بر حسب ضوابط، اقدامات لازم در برخورد قانونی و اخلاقی با آنان را معمول دارند